دسته: مقالات

سبک زندگی از دیدگاه امام صادق(ع)با رویکرد درخت فرهنگ

سبک زندگی از دیدگاه امام صادق(ع)با رویکرد درخت فرهنگ
زهره سبقت الهی ، دکتر حمید دوازده امامی

چکیده
همیشه در طول تاریخ سعی انسان ها بر آن بوده است که راه و رسم زندگی رابه نیکوترین نحو بیاموزند و یک زندگی سعادتمندانه را تجربه کنند و اما از منظر اسلام آموختن سبکی خردمندانه که انسان را یاری دهد تا بتواند به نیکوترین وجه در راه سعادت گام بردارد بسیار حایز اهمیت بوده و هست و بسیاری از تعالیم اسلامی از جمله احادیث و روایات نیز بر مبنای ایجاد آگاهی و نگرش صحیح در این زمینه آمده است در این میان داشتن مربی و راهنمایی آگاه، صادق و دلسوز جزء اولین نیازها بوده است و یافتن چنین راهنمایی برای پیروان راه حقیقت دغدغه ای بزرگ. به این ترتیب علاوه بر استفاده از قرآن به عنوان منشاء عظیم آموزه های اسلامی شاید آن گونه که باید از احادیث امامان و به ویژه امام صادق(ع) استفاده نشده باشد و از آنجا که گستره ی سخنان ایشان به قدری عظیم است که زمان و مکان را بر نمی تابد می توان الگویی مطلوب برای زندگی را از آموزه های ایشان طراحی کرد و در همه ی زمان ها از آن استفاده کرد تا با استفاده از آن سبک زندگی خدا پسندانه را به عنوان الگویی مطلوب ارایه نمود که البته نقش ایشان در غنی سازی ریشه درخت فرهنگ بسیار مهم بوده است تا آن جا که بندگی خداوند به عنوان ریشه این درخت معرفی گردیده و مسیر رسیدن به آن با پیروی از دستورات دین و فقه جعفری به عنوان بدنه و تنه درخت در نظر گرفته شده و در نهایت فهم عمیق از دین، تدبیر در زندگی و صبر بر مشکلات است که همان مفهوم زندگی دینی از منظر ایشان می باشد به عنوان میوه و ثمره این درخت معرفی شده است و توجه به این مؤلفه ها ما را در رسیدن به سبکی از زندگی متعالی یاری خواهد کرد.
کلید واژه ها: سبک زندگی، زندگی خداپسندانه، درخت فرهنگ، بندگی

مقدمه
در فهم مدل زندگی خداپسندانه همواره باید مؤلفه های متعددی را مد نظر داشت و در مورد آنان تامل و تدبر کرد که در این میان استفاده از آموزه های امام صادق(ع) و به طور کلی عمل به دستورات دین مهم تلقی گردیده به عنوان الگویی بی همانند مورد نظرقرار گرفته است. بدیهی است این مسئله نیاز به مطالعه، آموزش و پذیرش معیارهای مفید دارد. در واقع سعی برآن بوده است تا با بهره گیری از آن امام وارسته راهی درست را برای رسیدن به مقام بندگی پیمودکه در نهایت با تدبر در سخنان امام صادق(ع) می توان بندگی خداوند را به عنوان ریشه و مؤلفه اصلی و هدف نهایی مطرح نمود. در این میان پس از بیان درک مشترکی از فرهنگ به طرح مدل ((درخت فرهنگ)) اشاره شده و ارائه مدلی برای زندگی خداپسندانه و احیای آموزه های امام صادق(ع) در این راستا مد نظر قرار گرفته است و سپس با بیان احادیث و روایت به تشریح آن پرداخته شده که تعمق در دین، برنامه ریزی در زندگی و شکیبایی بر نا مرادی ها و احسان به دیگران از آن جمله می باشند و پس از آن توصیه به احسان و کمک به دیگران به عنوان دیگر مؤلفه ها بیان شده و علاوه برآن بر نقش پیامبران و امامان به عنوان راهنمایانی صدیق که توجه به آموزه های آنان سعادت زندگی انسان را میسر می سازد مطرح گردیده است و اما رسیدن به مقام بندگی جز با حقیقت ایمان امکان پذیر نبوده و نخواهد بود.
وقتی سخن از سبک زندگی و رفتارهای آدمی در زندگی روزمره پیش می آید آ نچه در ذهن تداعی می شود فرهنگ است. با تشخیص جایگاه سبک زندگی در فرهنگ انسان ها می توان سبک زندگی مطلوب را شناسایی و در رسیدن به آن همت گمارد.
(( اگر از فرهنگ به عنوان درک معانی مشترک یاد کنیم و آن را وسیله ای بدانیم که گروهی از انسان های متفاوت را در جهتی واحد و در زمینۀ خاص به حرکت در می آورد می توان آن را ستون فقرات و برپا دارنده ثبات در نهاد های اجتماعی بدانیم.)) (فرهنگی،۱۳۷۷،صفحه ۸۲)
(( شاین سطوح فرهنگ و تعامل آن ها را با یک دیگر مورد توجه قرار داده و در مطالعات خود فرهنگ را به مثابه یک پیکر واحد می بیند که از سه بخش متمایز به یک دیگر ولی در عین حال مرتبط به هم پدید آمده است و هر بخش، بخش دیگر را کامل می کند، در اولین سطح مدل شاین، موضوعات و مخلوقات دست بشر قرار دارد. در زیر این سطح ارزش ها و هنجارهای رفتاری نهفته است و در عمیق ترین سطح فرهنگ زنجیره ای از باورها و مفروضات اساسی قرار گرفته اند. “فرهنگی،۱۳۸۶، صفحه ۹۳Hatch1997-211″
به این ترتیب هر فرهنگ ویژگی های خاص خود را دارد که براساس آن ویژگی ها هویت خود را شکل می دهد، برای شناخت بهتر این هویت در این جا به طرح مدل ((درخت فرهنگ)) اشاره می شود.(فرهنگی ،۱۳۷۷،۹۰) مدلی که در آن فرهنگ به گونه ای استعاره ای، همانند درخت تصور می شود که در خاک خاصی رشد کرده و بالنده می شود و شامل اجزایی چون ریشه، تنه ساقه و در نهایت شاخه و برگ و میوه است. با به کارگیری این استعاره درمورد فرهنگ و عملکرد آن در یک جامعه می توان مفهومی پیچیده و انتزاعی چون فرهنگ را تحلیل نمود. اگر ریشه های عمده ی فرهنگ را درهنر، اسطوره ها، زبان و مذهب جستجو کنیم. می توان تفاوت های بارزی میان فرهنگ های مختلف یافت.)) (فرهنگی،۱۳۸۶،صفحه ۹۱)
((بنابراین با مطالعه دقیق درخت فرهنگ می توان این گونه بیان کرد که ریشه ها منابع فرهنگی هستند که فرهنگ با آن ها نفس می کشد و بالنده ی می شود (هنر، اساطیر، مذهب، ادبیات) و اما ساقه درخت که ساختار اجتماعی جامعه است شامل مفاهیم، فلسفه، خط مشی ها می باشد و اما برگ ها که همان جلوه های بیرونی فرهنگ هستند شامل رفتار و صفات و ارزش های افراد جامعه است)) (فرهنگی، ۱۳۷۷ صفحه ۹۰)

در واقع می توان گفت سبک زندگی بیرونی ترین لایه فرهنگ و به عبارتی شاخ و برگ درخت است در قرآن کریم وقتی سخن از ((مشی )) آدمیان به میان می آید فقط سبک راه رفتن آنان مراد نیست بلکه
در تفاسیر سبک زندگی را هم لحاظ کرده اند.
به عنوان مثال ((بندگان خدای رحمان کسانی هستند که در راه رفتن متواضع اند )) را مراد تعادل در
سبک زندگی دانسته اند و در تفسیر آیه ۶۳ سوره فرقان که در مورد عبادالرّحمن آمده است می خوانیم که امام صادق(ع) فرمودند: مراد از ((هونا)) زندگی کردن بر اساس فطرت و هماهنگ با روحیه ای است که خداوندآفریده است (قرآُئتی،۱۳۷۹،ص۲۷۸ )
بنابراین تعمق در دین و آموزه های آن انسان را به سر منزل سعادت خواهد رساند و بالاترین مدال برای انسان مدال بندگی حق است.
اگر سبک زندگی شاخ و برگ درخت فرهنگ باشد ریشه و تنه ی آن از منظر اسلام و آموزه های دینی
چیست؟ تا با توجه به آن ها سبک زندگی متعالی گردد.
در همان مثال در آیه ی ۶۳ سوره ی فرقان سبک زندگی متعادل را خداوند متعال به بندگان حقیقی خود نسبت می دهد. پس یکی از ریشه های این نوع سبک زندگی اعتقاد و باور به این است که آدمی باید خود را در خدمت بندگی خدا قرار دهد چرا که با این باور به صفات بندگان خدا متصف خواهد شد. آیات ۶۳ تا پایان سوره ی مبارکه ی فرقان به این صفات پرداخته است.
در این بین نقش امام صادق(ع) در طراحی سبک زندگی اسلامی بسیار چشمگیر بوده است ایشان در دورانی که بر مسند تدریس بوده اند تمام تلاش خود را به غنی سازی ریشه درخت فرهنگ در تشیع پرداخته اند گویی ایشان به این نتیجه رسیده بودند که سیر تاریخ اسلام تا آن زمان نیاز به بازسازی فرهنگی دارد و اگر این بازسازی صورت نگیرد ریشه فرهنگ دین از بین خواهد رفت و اثری از درخت تنومند اسلام باقی نخواهد ماند. شاید نتوان در تاریخ همانند مدرسه امام صادق(ع)، مدرسه ای فکری یافت که بتواند نسل های متوالی را تحت تأثیر خود قرار دهد و اصول و افکار واعتقادات خود را بر آنها حاکم سازد و مردمی متمدن و فرهیخته با کیان و موجودیتی یگانه بنیان نهاده باشد، البته اشتباه است اگر بخواهیم دستاورد های این مدرسه را به معاصران آن محدود کنیم بلکه دستاورد های علمی و دینی این مدرسه در اندیشه هایی است که در جامعه ایجاد کرده و در مردان پرورش یافته و بالنده ای است که سیمایی تاریخ را دگرگون ساخته اند (مدرسی،۱۳۸۱ ، صفحه۱۳- ۱۴)
در واقع می توان گفت یک مکتب وقتی می خواهد پیروان خود را بسازد از راه ارائه طریق و ایجاد انگیزه در آن ها این کار را انجام می دهد. پس ناچار هدف و ایدئولوژی خود را به پیروان خویش معرفی می کند. در این میان نقش امام صادق(ع) در احیاء و انتشار حقیقت اسلام به عنوان سیستمی فکری و اجتماعی و هدف والای آن که ترسیم انسان کامل است چشمگیر و قابل ستایش است. ایشان در مباحث اخلاقی مانند سایر موضوعات تعالیم ارزشمند بسیاری را به وسیله شاگردان خود منتشر کردند و بدون آن که اصطلاحات مشکل حکمت عملی را به کار ببرند و در تنگنای استدلالی خشک و برهانی قرار گیرند با استمداد از مکتب وحی حقایق اخلاق را به طرز روشن بیان فرمودند. (مفتح،۶۰ ۱۳)
در سیره امام صادق(ع) علاوه بر توصیه های مؤکد ایشان بر سبک زندگی خداپسندانه به باورهایی اشاره می شود که اساس و ریشه آن سبک زندگی است .
در داستان بشر حافی که شهید مطهری در کتاب داستان راستان نقل می کند امام صادق(ع) سبک زندگی بشر را مبتنی بی اعتنایی او نسبت به بندگی خدا می داند و این که (( اگر بشر خود را بنده واقعی می دانست این گونه زندگی نمی کرد )) حاکی از توجه امام به باورها و اعتقادات و تاثیر آن بر روش و شیوه ی زندگی است.
البته توصیه امام صادق(ع) در رسیدن به بنده واقعی خدا آنست که اگر می خواهد به حقیقت ایمان دست یابد بایستی مواردی را در زندگی خود به کار گیرد: حقیقت ایمان بنده ی خدا، به حد کمال نرسد مگر این که در آن سه ویژگی باشد. اندیشه عمیق در دین، برنامه ریزی دقیق در زندگی مادی و شکیبایی بر نا مرادی ها (بحارالانوار۶۷/۳۰۰)
می توان گفت امام صادق(ع) در این سخن سه محور اصلی از سبک زندگی اسلامی را به تصویر کشیده اند و این صفات را برای کسی متصور شده اند که ایمانش به حد کمال رسیده باشد اما این که اهمیت اندیشیدن در دین، برنامه ریزی در زندگی و شکیبایی در نردبان سعادت انسان چه جایگاهی دارد، قابل بررسی و تأمل است. (( از این منظر تفقّه از نظر معنا با تعقل پیوند نزدیکی دارد. اما دقیقأ به آن معنا نیست، تعقل به معنای خوب فکر کردن است و تفقه یعنی تعقل صریح، یعنی تعقلی که عمیق تر بوده و عقل در فکر نفوذ بیشتری دارد. از قرن سوم هجری به عده ای از دانشمندان که در فروع دین تخصص پیدا می کردند اصطلاحً فقیه گفته اند ولی قبل از آن در متون دینی اصطلاح تفقه به معنای عمیق فکر کردن در دین است و در قرآن هم به همین معنا آمده است. حضرت علی می فرمایند: دین را به طور عمیق تحقیق کن تا آن را بفهمی و همت تو بر این باشد که نهنگ وار، اقیانوس دین را درنوردی، نه این که دین را برکه ای ببینی و مانند یک ماهی ساده و خرد در آن حرکت کنی. در واقع می توان اشاره کرد فهم ضعیف از دینداری همواره سبب شده است که ضربه های زیادی بر ما وارد شود، در روایت آمده است. عبادت هرکس را به اندازه ای قبول می کنند که دین را می فهمد از این منظر کسانی که فهمشان از دین سطحی بوده دینشان را از دست داده اند نه آنان که در دین تعمق کرده اند.)) (طاهرزاده،۱۳۸۲)
در واقع می توان گفت هیچ کس نمی تواند از نقص به کمال برسد مگر از راه تفکر و تدبرکه تفکر کلید اسرار و چراغ انوار تعریف شده است و راهی است برای نزدیک شدن به کمال و عظمت پروردگار و آنجا که سخن از دین می شود و سبک یک زندگی متعالی به میان می آید می توان گفت اصول دین همانا ریشه ی درخت دین و فروع آن همانند شاخ و برگ آن می باشند و اخلاق میوه و ثمره ی آن است و همان طورکه درخت در صورتی نتیجه بخش است که سه قسمت نامبرده کامل باشد، ایمان شخص نیز درصورتی نتیجه بخش خواهد بود که اصول و فروع و اخلاق او کامل باشد.
قرآن کریم در مثالی می فرماید(مثل کلمه پاک توحید مثل درخت پاک و سالمی است که در زیر زمین ریشه دوانده و شاخه هایش سر به آسمان کشیده است، این درخت میوه ده و ثمر بخش است، همیشه بهار است و همیشه میوه می دهد در همه فصل ها و روزها میوه ی فراوان دارد که تمام ناشدنی است ))( سوره ی ابراهیم/۲۴ و۲۵)ا
((استاد مطهری می فرمایند این مثل در مورد کسانی است که درخت خداشناسی در زمین روحشان دمیده است. شاخه های این درخت از اعتقاد به نبوت و ولایت و وجود ادیان و راهنمایان الهی و همچنین اعتقاد به حقانیت جهان است. میوه های این درخت شرافت وکرامت است، عفت و تقوا، احسان و گذشت و….است ))(مطهری ، ۱۳۸۲ ، ص۱۴)
بنابراین دین که سازمان فکری واعتقادی واخلاقی عظیمی است به عنوان رکن اساسی محسوب گردیده است و تدبر و تعمق در آن برای شناخت راه سعادت ضروری است.
و اما دین در دو مقام برای انسان لازم و ضروری است هم برای سازگار ساختن زندگی اجتماعی با زندگی فرد یعنی ایجاد عدالت اجتماعی و هم در ایجاد توافق در روحیه فرد با مصالح جامعه و این جاست که اهمیت دین که اساسش توحید و ایمان به خدای یگانه است مشخص می شود(مطهری ،۱۳۸۲،ص۲۵)
((همیشه عقل، آدمی را به راه صلاح رهنمود می کند و چه صلاحی بالاتر از معتقد شدن به مبانی دینی، که در واقع دین، آن است که عقل به سوی آن، راهنمایی می کند و دین همان گوهر گرانبهایی است که درباره ی آن تعقل و تفکر شده است و این مسئله به زیبایی در این سخن متبلور شده است.))(حکیم،۱۳۷۴)
خداوند اهل ایمان را به سخن حق و درست برای همیشه ثابت و پا برجا و تزلزل ناپذیر نگه می دارد، در دنیا و آخرت. در سخنی زیبا از فرزند ایشان امام موسی کاظم آمده است ((التدبیر نصف العیش)) تدبیر و مدیریت، نیمی از زندگی است (تحف العقول،صفحه۴۰۳)
اما می توان گفت اساسأ زندگی و خوشبختی مانند یک محل و یک ساختمان که از مصالح گوناگون از جمله خشت و گل بناشده باشد درهایی دارد که انسان باید در ابتدا درها را بشناسد و سپس خود را عادت دهد که همیشه از راه راست و مستقیم به زندگی وارد شود و خوشبختی را جستجو نماید.
((مپیچ از ره راست بر راه کج – چو در هست حاجت به دیوارنیست))
و این یک قاعده کلی در زندگی بشراست، چشم بصیرت می خواهد که راه های صحیح ورود به محوطۀ زندگی را بشناسد و پشت دیوار و حصار زندگی معطل و متحیر نماند (مطهری،۱۳۸۲،صفحه ۴۰)
((پیغمبران الهی آمده اند که به ما راه زندگی و به تعبیر دیگر در ورودی زندگی و خوشبختی را نشان دهند، در ورودی زندگی نیکی و نیکو کاری، راستی و درستی و استحکام اخلاقی و خیر خواهی و مهربانی است. تنها ایمان و اعتقاد به معنویت و سپس نیکو کاری بر اساس آن اعتقاد مقدس است که قلب را آرام و رضایت خاطر را تأمین می کند و سعادت را میسر می سازد و منتهای سعادت همین است که آدمی در ناحیه عقل و فکر، دارای محکم ترین اطمینان ها و در ناحیۀ احساسات و قلب دارای پاک ترین نیّت ها و در ناحیۀ عمل دارای نیکو ترین عمل ها باشد.)) (مطهری ،۱۳۸۲)
(( و اما صبر بر نا مرادی ها نتایج بسیار دارد. که از جمله ی آن ها تربیت نفس است، اگر انسان مدتی در پیشامد های ناگوار و بلیّات روزگار و در مشقت عبادت و مناسک و تلخی ترک لذات نفسانی به واسطۀ فرمان حضرت ولی النعم، صبر کند و تحمل سختی ها را گر چه سخت و ناگوار باشد بنماید. کم کم نفس عادت می کند و سختی تحمل مشقات بر آن آسان می گردد. و برای نفس ملکۀ راسخۀ نوریه پیدا می شود که به واسطه آن از مقام صبر ترقی می کند و به مقامات عالیه نائل می گردد بلکه صبر در معاصی منشأ تقوای نفس است و صبر در طاعات، منشأ انس به حق گردد و صبر در بلیّات منشا رضا به قضای الهی شود و این ها از مقامات بزرگ اهل ایمان، بلکه اهل عرفان است. در حدیث شریفی از اهل بیت ستایش بلیغ از صبر گردیده است.
حضرت صادق(ع) می فرماید: ((صبر نسبت به ایمان به مثابه سر است نسبت به تن، پس وقتی سر رفت، جسد برود، و همین طور وقتی که صبر رفت، ایمان برود. (اصول کافی، ج۲، صفحه ۸۷)
صبر نه تنها کلید ابواب سعادت و منشاء نجات از مهالک است بلکه صبر بلیّات را بر انسان آسان می کند و مشکلات را سهل می نماید و عزم و اراده را قوت می بخشد و مملکت روح را مستقل نماید)) (امام خمینی۱۳۷۸، صفحه ۲۶۲)
می توان گفت یکی از اموری که در موفقیت انسان تاثیر به سزایی دارد و شرط موفقیت در کارهای مهم است صبر زیاد است و کم صبری مانعی برای انسان است تا بر کارهایی که در آن مستعد است مداومت ورزد ((از دیدگاه علامه طباطبایی صبر عبارت است از این که انسان در قلب خود استقامتی داشته باشدکه بتواند کنترل نظام نفس خود را که استقامت امر حیاتی انسانی و جلوگیری از اختلال آن بستگی به نظام دارد، در دست گرفته دل خود را از تفرقه و نسیان در تدبیر و خبط فکر و فساد رأی جلوگیری کند)) (طباطبایی،۱۳۷۹،ج۱۱،ص۱۴۱)

پس اساس سبک زندگی و ریشه ی آن از منظر امام صادق(ع) بندگی خداست و توصیه امام به بنده واقعی خدا رسیدن به حقیقت ایمان است که در صورتی حاصل می شود که سبک زندگی مبتنی بر فهم عمیق دین، تدبیر و برنامه ریزی در امور زندگی و نیز تحمل و بردباری در برابر مشکلات می باشد.
در آیات سوره فرقان به سبک زندگی بندگان خدای رحمان می پردازد و اشاره به انفاق و تعادل در این امر شده است. تو گویی کسی که اساس زندگی خود را بر بندگی قرار داده و طرح نسبتاً جامعی از اخلاق اسلامی به دست می دهد تا آنجا که دعا می کند که سرمشق طالبان کمال باشد از دیگر بندگان خدا هم غافل نیست. در این راستا امام صادق(ع) در خصوص روابط اجتماعی و سبک ز ندگی اجتماعی توصیه به احسان وکمک به دیگران می کند.
امام صادق(ع) می فرماید: در نیکی رساندن به برادران خود با یکدیگر مسابقه بگذارید و اهل نیکی باشید. زیرا بهشت را دری است بنام معروف ((نیکی و احسان)) که جز کسی که در دنیا نیکی کرده داخل آن نشود. همانا بنده در راه برآوردن حاجات برادر مؤمن خود گام بردار و خدای عزّ وجّل بر او دو فرشته نگارد. یکی در طرف راست و دیگری در جانب چپ او که برایش از پروردگار آمورزش خواهند و برای روا شدن حاجت او دعا کنند. سپس فرمود: به خدا چون مؤمن به حاجتش رسد پیغمبر از خود او مسرورتر است.(الکافی/ترجمه مصطفوی/ج۳/۲۸۰/۱۰/صفحه ۲۸۰)
در این حدیث به یکی از شاخه های بزرگ احسان که همان خیرخواهی است اشاره است. امری که ثواب آن را حدّی نیست و احادیثی که از امامان مختلف در این زمینه رسیده است فراوانند. رسول خدا فرمودند: گاهی مؤمن حاجتی از برادرش بر او آورده می شود و نمی تواند روا کند ولی دل او به آن مشغول می گردد. و در اندیشه آن است. خدای تبارک و تعالی او را به سبب همین اندیشه و اهتمام به بهشت می برد .
و امام صادق(ع) در نامه خود به ابن جندب می نویسند((کسی که در برآوردن ساختن حوائج برادر ایمانی اش قدمی بردارد مانند کسی است که سعی بین صفا و مروه انجام می دهد. واگر شخصأ نیاز او را برآورد ثواب کسی را دارد که در راه خدا و در جنگ بدر و احد جهاد کرده و در خون خودغلطیده است.(بحارالانوار ،جلد ۷۵،باب ۲۴،حدیث ش ۱)
در اخبار و روایات آمده است که کم تر حقی که مؤمن نسبت به مؤمن پیدا می کند این است که باید هرچه را برای خود دوست می دارد برای او دوست بدارد و هر چه را برای خود مکروه می دارد برای او مکروه بدارد یعنی کم ترین حق او این است که خود را به جای او فرض کند (مطهری،۱۳۸۲،ص۲۸۸)
امام صادق(ع) نیز فرمودند: خودت را همواره به جای دیگران بگذار و برای آن ها همان را بخواه که برای خود می خواهی(مطهری،۱۳۸۲،ص۲۳۰) ۲۳۰) و در جایی دیگر آمده است تا زمانی که مؤمن در راه کمک به برادر دینی اش باشد خدا در راه کمک به اوست (اصول کافی، ج۳، ص۲۸۳)
و همه احادیث فوق نشان می دهد که در نگاه ایشان هرکس که طالب خیر و نعمت برای دیگران باشد در هر خیری که به ایشان برسد شریک است و این صفت چنان مهم شمرده شده که در سوره مائده آیه ۲ آمده است در کارهای خوب، در احسان و بانی خیر شدن و بر اقامه تقوی و طهارت، یکدیگر را اعانت کنید و به کمک یکدیگر بشتابید. بنابراین اگر در جامعه روح اجتماعی و حس همدردی و همکاری وجود داشته باشد آن جامعه زنده و پایدار است. و حتی اندیشه کار خیر نیز راهی است به بهشت و برای چنین صفتی پاداش های متعددی از جمله رضایت خدا و پیغمبر، روا شدن حاجات خود شخص، ثوابی در حد جهاد و انجام اعمال حج و….بیان شده است.
متأسفانه در شرایط کنونی ما که هجوم اشتغالات روزمره ما را از برخی فضایل و حسنات دور نگاه داشته است برای این که از این سردرگمی خارج شده و سبک زندگی اسلامی را سرلوحه قرار دهیم، چاره ای نداریم جز آن که به دامان آموزه های قرآن و اهل بیت(ع) باز گردیم و خود را از این اقیانوس معنا سیراب کنیم در واقع ما باید با الگوگیری از سیره و زندگانی ائمه اطهار(ع) به ویژه امام صادق(ع) به عنوان رییس مذهب جعفری، گامی محکم در این راه برداریم تا بتوانیم الگویی همه جانبه را برای دنیا و عقبای خود رقم زنیم و رنگ و بویی معنوی به زندگی خود ببخشیم.

نتیجه گیری
به نظر می رسد برای رسیدن به سبکی از زندگی متعالی در کنار قرآن، بهره گرفتن از سخنان امامان به ویژه امام صادق(ع) ما را در پیمودن راه سعادت یاری خواهد کرد در واقع می توان گفت اگر برای آغاز راه تکیه گاه ما که همان باورها واعتقادات ما را تشکیل می دهد ریشه ای محکم داشته باشد جلوه های بیرونی آن که همان سبک زندگی است نیز به بهترین وجه نمود خواهد کرد پس اساس سبک زندگی و ریشه آن از نگاه امام بندگی خداست که از بالاترین فضایل بشری شمرده می شود و منتهای سعادت همان است که انسان در ناحیه عقل و فکر و قلب و احساس به کمال مطلوب برسد و خود را به صفات نیکو متصف کند که همه ی این عوامل باعث برخورداری بیشتر انسان از رضایت در زندگی و رضایت حق تعالی می گردد و این اولین گام در بالارفتن از نردبان سعادتمندی است.
و چون بنده دل در گرو محبت خدا نهد آغاز مسلمانی اوست و چون روی به آن محسن ازلی کند خود نیز نیکوکار می شود و او را محسن می خوانند.

منابع
امام خمینی،۱۳۸۷،شرح چهل حدیث، چاپ بیستم، تهران، مؤسسه ی نشر آثار امام خمینی
حکیم، سید محمد تقی،۱۳۷۴،سخنان حضرت موسی بن جعفر، چاپ دوم، تهران نشر فرهنگ اسلامی
طباطبایی، محمدحسین، ۱۳۷۹، ترجمه موسوی همدانی، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
مدرسی، محمد تقی، ۱۳۸۱، هدایتگر راه نور، چاپ چهارم، تهران، انتشارات محبان الحسین
مطهری، مرتضی، ۱۳۸۲، حکمت ها و اندرزها، چاپ پانزدهم، تهران، نشر صدرا
مطهری، مرتضی، ۱۳۷۸، ده گفتار، چاپ پانزدهم، تهران، نشر صدرا
مطهری، مرتضی، ۱۳۷۳، بیست گفتار، چاپ نهم، تهران، نشر صدرا
مفتح، محمد، ۱۳۶۰، مکتب اخلاقی و تربیتی امام صادق(ع)، تهران، نشر جهان آرا
نریمانی، علیرضا،۱۳۸۷، آیینۀ سخن، چاپ اول، قم، نشر ابتکار دانش
نراقی، مهدی، ۱۳۷۲، ترجمه مجتبوی، چاپ سوم،؟،انتشارات حکمت
فرهنگی، علی اکبر،۱۳۸۶، مقاله مدریت دولتی و فرهنگی اجتماعی، مجله علوم مدریت، شماره ۱
فرهنگی، علی اکبر،۱۳۷۷، مقاله نظری به فرهنگ، مجله نامه فرهنگ، شماره ۳
طاهرزاده، اصغر، ۱۳۸۸، فرزندم این چنین باید بود، چاپ چهارم، اصفهان، نشر لب المیزا




Scroll to Top